جدول جو
جدول جو

معنی قاسم کاهی - جستجوی لغت در جدول جو

قاسم کاهی
(سِ مِ)
مولانا ابوالقاسم نجم الدین کابلی. از شاگردان عبدالرحمان جامی است. پدرش از ملازمان اردوی امیر تیمور بود. وی در کابل به دنیا آمد. در ملازمت میرزا کامران برادر همایونشاه به حج رفت. بعد از بازگشت به هرات و مرگ میرزا کامران به سال 964 هجری قمری به هندوستان رفت و در زمان اکبر شاه مدتی در بنارس و بعد در آگره اقامت گزید. و به سال 988 هجری قمری در 110 سالگی درگذشت. او راست:
بزن بر سینۀ من خنجری چند
زرحمت بر دلم بگشا دری چند
وفا ناید دلا از تنگ چشمان
مسلمانی مجو از کافری چند.
(از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سِ کَ)
دهی است جزء دهستان ارشق بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر. در 48هزارگزی شمال خاوری خیاو و 3هزارگزی شوسۀ گرمی به اردبیل واقع است. موقع جغرافیائی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است. 350 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(سِ کَ)
ابن محمد، مکنی به ابوالحسن. شاعری است بیروتی که در آن شهر تولد و وفات یافت. (1256- 1328 هجری قمری / 1840- 1910 م.) وی به تدریس اشتغال ورزید و در شعر و ادب شهرت بسزائی یافت. دو دیوان دارد: 1- مرآت الغریبه، چاپی. 2- ترجمان الافکار، چاپی. 3- ارجوزه فی القرآن الشریف، خطی. رجوع به نفحه البشام ص 19 و آداب شیخو ج 2 ص 73 به بعد و بروکلمان و آداب زیدان ج 4 ص 252 و اکتفاء القنوع 486 و معجم المطبوعات 1559 و روادالنهضه الحدیثه 81 و الاعلام زرکلی چ 2 ج 6 ص 19 شود
لغت نامه دهخدا
(سِ مِ کَ)
از بزرگان عهد سلطان حسین میرزا است که در ف تنه ابوالقاسم بخشی کشته شد. (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 538)
لغت نامه دهخدا
(سِ مِ کِ)
ابن محمد بن عبداﷲ (1111- 1201 هجری قمری / 1700- 1786 میلادی) . یکی از دانشمندان یمانی و از مردم صنعاء بود. شوکانی گوید: وی استاد استادان است و تألیفاتی دارد. او راست: 1- رسائل. 2- اجوبه. رجوع به البدر الطالع ج 2 ص 52 و الاعلام زرکلی چ 2 ج 6 ص 18 شود
لغت نامه دهخدا
(سِ کَ)
دهی است از دهستان حومه بخش گاوبندی شهرستان لار. در 2هزارگزی جنوب خاور گاوبندی و کنار شوسۀ سابق بوشهر به لنگه و در جلگه واقع است. هوای آن گرم مالاریائی است. 275 تن سکنه دارد. آب آن از چاه وباران و محصول آن غلات و خرما و تنباکو و صیفی و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
مکنی به ابوعبدالرحمن. بندۀ معاویه بود. عبدان مروزی وی را در شمار صحابه یاد کرده است. (الاصابه چ 1325 جزء 5 ص 282). صحابی به فردی اطلاق می شود که در زمان حیات حضرت محمد (ص)، با ایشان دیدار داشته، به رسالت او ایمان آورده و در حال مسلمانی از دنیا رفته باشد. این افراد، حلقه نخست انتقال دهندگان وحی الهی و سنت پیامبر به نسل های بعدی مسلمانان بودند. مطالعه و شناخت زندگینامه صحابه برای پژوهش در حوزه های حدیث، تاریخ اسلام و تربیت دینی بسیار اهمیت دارد.
لغت نامه دهخدا
(سِ مِ)
از مهرۀ ارباب سخن طرازی است. در عهد اکبر پادشاه به هندوستان رسید و به ملازمت آصفخان وزیر از خوان وجودش قسمتی وافی ربوده به وطن باز گردید. او راست:
هیچ جا خاطر شوریده ام آرام ندید
همه آفاق مگر بهر دل من قفس است.
(صبح گلشن چ هند ص 328)
لغت نامه دهخدا
(سِ مِ)
ابن صلاح الدین الخانی (1028- 1109 هجری قمری / 1619- 1697 میلادی) یکی از دانشمندان متصوف و از مردم حلب است. وی به عراق و حجاز و ترکیه سفر کرد و به حلب برگشت و تا هنگام مرگ متصدی منصب افتاء بود. تألیفاتی دارد و از اوست: 1- السیر والسلوک الی ملک الملوک، چاپی. 2- تصوف. 3- شرح علی الجزریه، در تجوید. 4- رساله فی المنطق. کتابهای اخیر خطی است. رجوع به سلک الدرر ج 4 ص 9 و اعلام النبلاء ج 6 ص 416 والاعلام زرکلی چ 2 ج 6 ص 11 شود
لغت نامه دهخدا
(یِ)
محکم کاری: کار از قایم کاری عیب نمیکند
لغت نامه دهخدا
تصویری از قایم کاری
تصویر قایم کاری
استوار کاری محکم کاری: کار از قایم کاری عیب نمی کند
فرهنگ لغت هوشیار